گدایی تو روز روشن" اصلاح طلبان "از باراک اوباما
هر وقت یکی از اصلاح طلبان از ایران خارج می شود من عزا می گیرم! تجربه به من می گوید که جز انگشت شماری از اینان، به زودی در آغوش دولت ها، سازمان ها و لابی های راست گرا می افتند و یا توجیه گر رابطه و کمک گرفتن از دولت های خارجی در مبارزه می شوند.»
اینها عباراتی است که محمود دلخواسته از عناصر اپوزیسیون مقیم لندن (از طرفداران بنی صدر) در واکنش به درخواست اخیر «کاتب فراری خاتمی» از اوباما نوشته است. بابک داد اخیرا از اوباما خواسته اموال بلوکه شده ملت ایران را به جمهوری اسلامی پس ندهد و آن را در اختیار اپوزیسیون اصلاح طلب قرار دهد.
محمود دلخواسته در واکنش به گدایی علنی اصلاح طلبان از رئیس جمهور آمریکا نوشت: وقتی یک اصلاح طلب برای ادامه مبارزه از وطن خارج می شود، اولین اصلی را که زیر پا می گذارد، اصل استقلال داشتن در مبارزه می باشد. روشنفکران اصلاح طلب، با مقوله وطن، از منظر تئوری جهانی شدن و از بین رفتن استقلال ملی و برداشته شدن مرزها، که امثال آقای مرتضی مردیها از مروجان آن بوده اند، برخورد می کنند.
این اپوزیسیون لندن نشین در توجیه دلیل دیگر رفتار خیانت آلود اصلاح طلبان می نویسد: زندگی در غرب، عدم آشنایی به این نوع از زندگی و نداشتن تخصصی که امکان امرار معاش در این جوامع را بدهد، فشار مالی را نیز بر آن می افزاید و در این رابطه است که سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی غرب، به سرعت وارد عمل می شوند و در پوشش استخدام در بنیادهای مختلف تحقیقی و مطالعاتی و یا، در مورد آقای اکبر گنجی، با دادن جوایز همراه با پولهای هنگفت خبرنگاری، از طریق سازمانهای دست راستی این افراد را جذب خود می کنند. البته وابستگی مالی، خواهی نخواهی وابستگی فکری و سیاسی را نیز به دنبال خواهد داشت.
وی افزود: آخرین سفیر ایران در ایتالیا قبل از حوادث خرداد 1360، که استعفا داده بود، نقل می کرد که بعد از استعفا، سازمان سیا، آگاه از در مضیقه مالی قرار گرفتن او، با او تماس گرفته بودند و پیشنهاد کمک مالی، تحت عناوین مختلف را کرده بودند. منظور این است که این سیاستی می باشد که غرب، به ویژه دولت آمریکا همیشه به گونه ای سیستماتیک از آن استفاده کرده است. از مثال های واضح و مشخص آن، خارج شدن آقای محسن سازگارا از وطن، نوشتن آن قانون اساسی کذایی و بعد تکذیب کردن! و بعد از استقبال باشکوه از طرف ثروتمندان ایرانی در هتل هیلتون لندن، آخر به بهانه معالجه به آمریکا رفتن و زود در کنار سلطنت طلبها، فرقه رجوی، دخیل به امامزاده کاخ سفید بستن و حالا هم که علنا حقوق بگیر موسسه مطالعاتی جورج بوش شده اند. و یا اینکه آقای ابراهیم نبوی نامه سرگشاده به اتحادیه اروپا بنویسد و از آنها تقاضای دریافت پول برای راه انداختن تلویزیون دیگری برای مبارزه! با رژیم حاکم بر ایران. و آخرین آن که آقای بابک داد که در مقاله اخیر خود به اوباما پیام می دهد که دوازده میلیارد دلار ضبط شده توسط دولت آمریکا را نه به دولت احمدی نژاد، بلکه به ایشان و همفکران ایشان بدهد تا با رژیم ایران مبارزه کنند.
دلخواسته از بابک داد پرسید: ملت ایران از کی به شما و دوستانتان وکالت داده که پول متعلق به ایران را به امثال شماها بدهند و شما تبدیل به حقوق بگیر حرفه ای شوید؟ آقای داد وقتی بعد از پنهان شدن و با شجاعتی قابل تقدیر آن مقالات پرشور را بر علیه کودتا نوشتند، احترامی عمیق در میان امثال من ایجاد کردند. ولی وقتی از ایران خارج شدند و ایشان را در مصاحبه ای مطبوعاتی در کنار آقای مخملباف با آن سابقه و بی اخلاقی دیدم، برایشان پیامی فرستادم که بهتر است حال که وارد محیط ناشناخته ای شده اند، مدتی فقط به مطالعه محیط خود مشغول باشند. متاسفانه پیام اخیر ایشان نشان داد که ایشان نیز پیش از اینکه مبارز راه آزادی باشند، برای قدرت مبارزه می کنند.
دلخواسته خطاب به کاتب ویژه محمد خاتمی نوشت: اگر توان مبارزه ندارید، اصلا وارد مبارزه نشوید زیرا در این برهه فعالان سیاسی وابسته، متاسفانه فراوانند و شما اگر به راه آنها بروید، فعلا از نظر اعتماد در خط سرسپردگی به سلطه خارجی و بیگانگان در آخر صف این کوتوله های وابسته قرار خواهید گرفت.
یادآور می شود این اپوزیسیون لندن نشین 9 اسفند سال گذشته هم در مصاحبه با رادیو زمانه (رادیو بردگان) گفته بود: کم نیستند مخالفانی هم در داخل و هم در خارج که پذیرفته اند نقش احمد چلبی را بازی کنند اما مردم ایران به استقلال کشور اهمیت می دهند و نیروهای مخالف رژیم باید به این عنصر حساس باشند. در فرهنگ ایرانی، هر حرکتی به سوی کشورهای غیر ایران و استفاده از آنها، مترادف خیانت است و بس. در تاریخ بعد از انقلاب، اولین بار آقای بختیار به چنین عملی دست یازید و با تشویق عراق برای حمله به ایران سعی کرد به قدرت بازگردد و بدین وسیله ننگ خیانت را برای همیشه بر خود خرید. او باور کرد که کسی از پیروز سؤال نمی کند! و همین باور سبب شد که مجاهدین مرتکب خودکشی سیاسی شده و عامل صدام شوند.