6 - گزارش یک مرگ
عصر شنبه 30 خرداد، در خیابان کارگر شمالی، تقاطع خیابان شهید صالحی و کوچه خسروی قتلی رخ داد که حواشی بسیاری را به دنبال داشت. در این ماجرا خانم ندا آقا سلطان به ضرب گلوله کشته شد.
بلافاصله پس از این اتفاق، فیلم آن با نام «گزارش یک مرگ در تهران» از شبکه های خارجی به طور گسترده پخش و موج جدیدی از تبلیغات ضد ایرانی آغاز شد. چند روز بعد آرش حجازی - به عنوان شاهد ماجرا - در مصاحبه با بی بی سی انگشت اتهام را به سوی نظام نشانه رفت. در مورد این قتل و ادعاهای آرش حجازی زوایای پنهان فراوان و سوالات زیادی وجود دارد.
چرا یک دوربین فیلمبرداری باید ندا را حدود یک ساعت تعقیب کند؟ آیا ورود حجازی چند روز قبل از این ماجرا به تهران، حاضر بودنش در محل و بازگشت سریع وی به انگلیس را می توان اتفاقی دانست؟ حجازی مدعی است حاضران در صحنه، ضارب را گرفتند اما او را رها کردند! پس چرا هیچ فیلم و عکسی از وی و اسلحه اش وجود ندارد؟ (در حالی که چند فیلم از زوایای مختلف از صحنه قتل ضبط و پخش شده است).
گذشت زمان و برخی موضوعات - مانند اعطای بورسیه تحصیلی به نام ندا از سوی دانشگاه آکسفورد، تلاش تایم برای معرفی مقتول به عنوان چهره برتر سال 2009 و ... بیش از پیش زوایای تاریک و دست های پشت پرده این سناریو سیاه را روشن می کند البته از مسببان اصلی این جنایت و جنایات مشابه که با طرح ادعای دروغین تقلب باعث به زمین ریخته شدن خون تعدادی از هموطنانمان شدند نباید غافل شد.
7 - سومین متفکر جهان
انتخاب همسر میرحسین موسوی ازسوی نشریه ای وابسته به محافل صهیونیستی به عنوان سومین متفکر جهان در سال 2009 را می توان یکی از مضحک ترین دروغ های این سال نیز دانست.
نشریه «فارین پالیسی» در توضیح خود درباره این انتخاب نوشته است: دلیل معرفی زهرا رهنورد به عنوان سومین متفکر جهان آن است که او نقشی اساسی در برانگیختن معترضین و حوادث پس از انتخابات ایران داشته است. هنگامی که این نشریه با موج سنگینی از پرسش ها و سرزنش ها روبرو شد، سوزان گلاسر دبیر اجرایی فارن پالیسی اعتراف کرد این انتخاب پایه علمی و منطقی ندارد و بیشتر جنبه نمادین دارد.
درباره میزان صحت این انتخاب همین بس که رهنورد در توضیح دلایل تقلب گسترده در انتخابات و پیروزی همسرش گفته بود؛ من لر و همسرم ترک است. مگر می شود ترک ها به فرزندشان و لرها به دامادشان رای ندهند؟!
? - نمازجمعه اولی ها
نمازجمعه 26 تیرماه تهران به امامت هاشمی رفسنجانی برگزار شد. جریان موسوم به سبز از مدت ها پیش از آن با تبلیغات گسترده معترضین را به حضور گسترده در این نمازجمعه دعوت کردند و آن را «نمازجمعه سبز» نامیدند. نکته جالب اینکه شبکه های ضدانقلاب ماهواره ای برای نخستین بار طی 30 سال گذشته به تبلیغ نمازجمعه پرداختند و برخی سایت های همسو نیز آداب آن را آموزش دادند!
اگر چه خطیب جمعه در روز مورد اشاره اغلب سخنانی که گفت با استقبال جریان فتنه روبرو شد و با سوت و کف مورد تایید قرار گرفت اما حضور شکننده و برخی رفتارها و حرکت های هواداران فتنه سبز موجبات سرافکندگی سران این جریان شد.
هنگام اقامه نماز عده زیادی از سبزها فقط تماشاچی بودند، تعدادی هم نمازجمعه مختلط خواندند و بعضی هم لازم ندیدند کفش های خود را هنگام نماز در بیاورند. مجموعه رویدادهای آن روز راستین بودن «نمازجمعه سبز» و ماهیت فتنه را روشن تر کرد. سبزهای شرکت کننده در این مراسم به «نمازجمعه اولی ها» معروف شدند.
9 - اعتراف با قرص
دهم مرداد ماه اولین جلسه متهمان حوادث پس از انتخابات برگزار شد و در ادامه موجی از فرافکنی و لجن پراکنی برای تحت الشعاع قرار دادن دادگاه و اعترافات متهمان از سوی رسانه های غربی و برخی چهره های داخلی آغاز شد. شاه بیت همه ادعاها این بود؛ این اعترافات تحت شکنجه بوده است.
برای نمونه دفتر هاشمی و همچنین مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی با انتشار بیانیه ای عنوان داشت: «معلوم نیست چنین مطالبی در چه شرایط و ملاحظاتی بیان شده است.»موسوی هم اعترافات متهمان را حاصل رنج آنان در مدت حبس و اجبار اعتراف گیران و شکنجه گران آنان خواند.
برخی نشریات داخلی نیز مدعی شدند به متهمان قرص های روانگردان خورانده شده و حرف های آنها تحت تاثیر این داروها بوده است. هر چند در همان ایام برخی متهمان - مانند ابطحی و عطریان فر - این ادعاها را کاملا رد کرده و اهانت آمیز خواندند اما این موضع گیری های صریح هم با انکار مدعیان روبرو شد.
مدتی بعد اغلب چهره های سرشناس بازداشت شده، آزاد شدند اما حتی در دیدارهای خصوصی با سران فتنه هم چیزی برخلاف حرف های خود در دادگاه نگفتند و حرفی از شکنجه و اعتراف تحت فشار به میان نیاوردند.
10 - سبز بی ریشه
موسوی و تیم او پیش از انتخابات با یک برنامه حساب شده سعی کردند جریان خود را جریانی اصیل، دینی و ارزش دار معرفی کنند. انتخاب رنگ سبز - با توجه به جایگاه آن در باورهای عمومی - و طرح شعارهایی مانند الله اکبر، یا حسین میرحسین، «نخست وزیر امام»، و ... در همین راستا قابل ارزیابی و تامل است.
البته گردانندگان صحنه در ابتدای امر با همین ترفند موفق شدند چنین باوری را در اذهان لایه هایی از جامعه وارد کنند اما به مرور زمان، رویدادهای بعدی توخالی بودن این شعارها را روشن کرد.
در ادامه شعارهای انقلابی و مذهبی جای خود را به این شعارها دادند؛ «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی»، «فلسطینو رها کن، فکری به حال ما کن،» «چوب، چماق، بسیجی دیگر اثر ندارد و ...»
البته حرمت شکنی و گستاخی به همین جا ختم نشد و کار مدعیان خط امام و نخست وزیر امام به جایی رسید که بر اثر تحریکات و سکوت های تشویق آمیز آنان، درروز عاشورا به مقدسات یک امت توهین شدو عکس حضرت امام(ره) پاره و به آتش کشیده شد.