شبکه ایران: نقش آفرینی رئیس بنیاد باران در سطح رهبری جریان فتنه 88 باعث شد که بار دیگر پرونده عملکرد او در دولت اصلاحات بازگشایی شود.
از جمله مواردی که مورد توجه مجدد بخشی از کارشناسان سیاسی قرار گرفت، سیاست خارجی این دولت و بویژه رویکرد شخص سید محمد خاتمی در مواجهه با غرب بود.
آقای خاتمی در پیگیری آنچه "تعامل" و "تنش زدایی" در سیاست خارجی می نامید، ارتباط جدیدی را با غرب و بویژه آمریکا بنیان نهاد که عملا به چشم پوشی از اندیشه های امام راحل در عرصه سیاست خارجی از جمله مقابله با استکبار جهانی، حمایت از ملت های مظلومان و اقتدار در برابر زورگویان و... انجامید. به گفته خاتمی این رویکرد از "تنش زایی" ممانعت می کرد.
او حتی در ابتدای دوران اصلاحات، در مصاحبه ای با کریستین امانپور، خبرنگار ایرانی تبار شبکه آمریکایی سی ان ان، مردم آمریکا را بسیار "متمدن" و شکل گیری تمدن آمریکایی را محصول مجاهدت ها و "شهادت" کسانی مانند آبراهام لینکلن(رئیس جمهور مقتول آمریکا) دانسته بود!
این سخنان تامل برانگیز آقای خاتمی موجی از انتقادات حامیان انقلاب اسلامی را به همراه داشت.
دکتر حسن رحیم پور ازغدی، از کارشناسان جامعه شناسی و اساتید دانشگاه، روایتی قابل تاملی را از این مصاحبه رئیس بنیاد باران بیان کرده است.
او که خود شاهد مصاحبه خاتمی با شبکه آمریکایی سی ان ان و تعریف و تمجید های وی از آمریکا بوده، در جمع کارگزاران وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در خرداد امسال، مصاحبه خاتمی را این گونه روایت می کند.
آقای رحیم پور البته در این فیلم از آقای خاتمی اسمی نمی برد اما می گوید که آن شبی که سخنان خاتمی را شنیده از شدت خشم و ناراحتی نتوانسته است تا صبح بخوابد و بارها به یاد سخنان امام راحل درباره شیوه برخورد با استکبار افتاده است.
او همچنین می گوید که اعتراض خود را به خاتمی انتقال داده است.
مخاطبان محترم می توانند این فیلم را از اینجا دانلود کنند.
اما رئیس بنیاد باران در حالی در مصاحبه با کریستین امانپور مردم آمریکا را بسیار متمدن و شکل گیری تمدن آمریکایی را محصول "مجاهدت ها" و "شهادت" ها دانست که چند سال پیش از آن، تأکید کرده بود مردم آمریکا "بی فرهنگ ترین" مردم جهان و تمدن آمریکایی محصول مهاجرت جمعی از دون پایه ترین مردم اروپا به این کشور است.
(مجله بیان در سال 1370)
خبرگزاری فارس: یک اندیشکده آمریکایی در مقالهای از حوادث پس از انتخابات در ایران به عنوان نمونهای از تاثیر شبکههای اجتماعی در یک کشور نام برد.
به گزارش خبرنگار دیپلماسی عمومی خبرگزاری فارس، موسسه آمریکایی صلح از اندیشکدههای آمریکایی در مقالهای به پیشبینی چگونگی دیپلماسی شهروندی در سال 2011 پرداخت و حوادث پس از انتخابات ایران را نمونه بارز کارکرد شبکههای اجتماعی بیان کرد.
* دیپلماسی شهروندی از طریق رسانههای جدید موجب ارتباط با مردم خواهد شد
دلایل زیادی وجود دارد که بگوییم در سال 2011 باید شاهد پیشبرد دیپلماسی شهروندی باشیم. ما امیدواریم که جهشی در دیپلماسی شهروند به شهروند صورت گیرد و این دیپلماسی از طریق رسانههای جدید و اشکال سنتی رسانهای برای شکستن موانع ارتباطی میان افراد صورت بگیرد. مسئله و چالش مهم این خواهد بود که چگونه به بهترین نحو از این مکانیسمها برای گردهمآوردن افراد استفاده کنیم.
استفاده از اشکال جدید و سنتی رسانهها برای کمک به جلوگیری از درگیری و بالاتر از آن تعامل مردم یک طرف جهان با مردم طرف دیگر جهان تهیه کرده است. یک پیشرفت مهم در زمینه پیشگیری از درگیری، استفاده از رسانهها در روشهای پیشگویانه برای پایان دادن به درگیری حتی قبل از آنکه این درگیریها بخواهند آغاز شوند، است. ما میتوانیم از اشکال رسانههای اجتماعی چون "فیسبوک "، "توییتر " و "تکست چتر " برای شناسایی مکان احتمالی درگیری استفاده کنیم. این نوع استفاده از دادههای شبکه های اجتماعی شیوههایی بسیارموثر و عالی است.
*تحولات پس از انتخابات در ایران نمونه بارز استفاده از شبکه های اجتماعی بود
تحولات در ایران که مرتبط با انتخابات 2009 میشود، نمونهای از چگونگی استفاده از شبکه های اجتماعی توسط مخالفان در ایران است و این امر توجه جامعه جهانی را به این گروه جلب کرد.
مخالفان در توییتر حضور یافتند و عکس و تصاویری را به "یوتیوب " و "فیسبوک " ارسال کردند و اشکال سنتی رسانهها چون وبسایتهای خبری و تلویزیونها را وادار کردند که این موضوع حوادث پس از انتخاباتی را پوشش دهند.
اختصاصی بولتن/ اعتراف یکی از فتنهگران:
جنبش سبز به ته خط رسیده
بولتن نیوز: جنبش سبز به پایان خود نزدیک شده و دیگر چیزی نمانده است تا برچسب ناکامی بر پیشانی آن ثبت شود.
به گزارش بولتن، این قسمتی از مقاله علی افشاری با عنوان «در چیستی جنبش سبز» در سایت ضد انقلاب «روز آنلاین بود که در آن به بیان ویژگیها و ماهیت این جنبش پرداخت.
نویسنده با بیان این که اساسا چیزی به نام جنبش سبز دیگر وجود ندارد نوشت:
«نگارنده معتقد است جنبش سبز به پایان خود نزدیک شده و دیگر چیزی نمانده است تا برچسب ناکامی بر پیشانی آن ثبت شود. در شرایط کنونی اطلاق جنبش به آن فقط یک انتساب کلامی و بر اساس تعاریف کلی و اسمی از جنبش های اجتماعی است و نشانی از یک جنبش بر اساس تعاریف فنی کلاسیک و جدید در شرایط فعلی ندارد.
استفاده از عبارات احساسی و توصیف جنبش بر اساس بار معنایی مثبت سبز در میدان سیاست نه تنها مشکلگشا نیست بلکه بر ابهامات می افزاید. استفاده از تمامی مفاهیم مثبت در قالب سبز اندیشی چون طراوت، دیدگاه باز، نشاط و... فقط بعدی شاعرانه به حرکت می بخشد و می تواند در مقاطعی به بسیج و تهییج احساسات کمک کند، اما در پیشبرد جنبش و بسیج منابع کارکردی ندارد.»
در ادامه افشاری بر خلاف مواضع سران فتنه که همواره جنبش سبز را دارای ماهیتی دینی معرفی کرده و به آن صبغهی اسلامی دادهاند، معتقد است که مذهب در این جنبش تنها ماهیت ابزاری داشته و بس. او مینویسد:
«ترکیب جنبش سبز متنوع و فرا هویتی است. این جنبش مطالبه محور است و صبغه ایدئولژیک ندارد. نیروهای مذهبی و لائیک در آن حضور دارند. مذهب در این جنبش نقش محوری ندارد و گفتمان آن بر مبنای ایدئولوژی اسلام گرایی نیست. اگر چه برخی از نیروها بر اساس انگیزه های مذهبی در آن شرکت دارند و بر مبنای ادبیات مذهبی مطالبات و مواضع خود را بیان می کنند.»
و در نهایت چنین نتیجه میگیرد:
«جنبش سبز یک جنبش در خود است و هنوز به خود آگاهی و حرکت هدفمند و متشکل بمثابه یک جنبش برای خود دست نیافته است. ما همه با هم هستیم در آن بیشتر جنبه شعاری داشته است تا باور و اعتقادی ریشه یافته و عملا مورد پذیرش قرار گرفته در بین پاره های مختلف جنبش سبز.»