به ما چه ؟
رهبران جنبش سبز از ما خواستهاند در روز 25 بهمن به خیابانها بیاییم و از مردم مصر و تونس حمایت کنیم. راستش کمی تعجب کردم. چون هیچ نسبتی بین ما و کشورهای عربی وجود ندارد، زیرا:
1ـ برای ما منافع ملی اصالت دارد و از روز اول که به اصلاحات آری گفتیم،برای همین بود که از شعارهای جهان وطنی اقتدار گرایان بیزار بودیم.
2ـ ما با رادیکالیسم اسلامی سر ستیز داریم، زیرا جنبش ردایکالیسم زادهی تفکر اقتدارگرایان ایران است. پس چگونه در حالیکه با اقتدارگرایان سرهمراهی نداریم با مولود این گفتمان همراهی و هماوایی کنیم؟
3ـ مردم تونس به دنبال حجاب، نماز و در پی تقابل با مظاهر مدرنیسم هستند و میخواهند نمادهای پیشامدرن را احیاء کنند. درحالیکه جنبش سبز بر نوسازی مبتنی بر مدرنیسم تکیه دارد، چگونه می توانیم از جنبش مردم ماقبل مدرن حمایت کنیم؟
4ـ نظرسنجیهای معتبر نشان میدهد که اکثر مردم مصر مخالف سیاستهای آمریکا و دشمن اسرائیل هستند. در حالیکه ما بر پایه سیاست بینالمللگرایی، با اینگونه رویکردها فاصلهای جدی داریم. حال میخواهیم در راهپیمایی 25 بهمن چه بگوییم آنگونه که من میفهمم آنچه که علت راهپیمایی اعلام شده با گفتمان جنبش سبز هماهنگی ندارد. مگر اینکه بگوییم با اتخاذ یک تاکتیک بدنبال فشار بر رژیم هستیم که فکر نمیکنم این تاکتیک مؤثر بیافتد.
معتقدم باید شجاعانه به چیزهایی که باور داریم استوار بمانیم. این تاکتیک رهبران ما را به مرز رادیکالیسم و مؤلفههای پیشامدرن میغلتاند. چون حاملان و عاملان جنبش سبز از هویتهای متکثرند، این تاکتیک بخش عمدهای از آنها را وادار به مرزبندی با جنبش ما خواهد ساخت.
هذیان های موسوی یکی از حالاتی که معمولاً به آدمهای گناهکار هنگام جان دادن و نفس های آخر دست میدهد پریشان گویی و هذیان گویی است. اما گویا این حالت منحصر به مرگ های جسمانی نیست و برای انسانهایی که در حالت احتضار هویتی و شخصیتی نیز قرار می گیرند ظهور و بروز پیدا میکند.میرحسین موسوی که از 9 دی سال گذشته تا کنون در حباب خوش خیالی یا به تعبیر دقیق تر خیال بافی مزمن برای ایجاد آرامش روانی کاذب برای خودش به سر می برد، هر از گاهی به مناسبتی توهمات و خوش خیالی های خود را به شکل هذیان های سیاسی بر زبان و قلم جاری می کند و موجبات انبساط خاطر و خنده دیگران را فراهم می کند. وی چندی پیش گفته بود مردم ایران از ترس حضور نیروهای انتظامی نمی آیند و اگر نیروهای انتظامی نبودند مردم به شکل گسترده به فراخوان های ما پاسخ مثبت می دادند! این هذیان گویی باعث خنده نخبگان و توده های مردم ایران گردید چرا که همه می دانند که مردم در صورتی که در موضع حق جوئی و حق طلبی باشند از نیروی نظامی و انتظامی و زندان واهمه ای ندارند واین را در طی مبارزات خود با رژیم ستم شاهی ثابت کردند و با این خصوصیت که برخاسته از روح حق طلبی ، آزادگی ، شهادت طلبی و ولایت مداری است ، پیروزی انفلاب اسلامی را شکوهمندانه رقم زدند. البته موسوی نیز در ضمیر ناخودآگاهش این حقیقت را می داند اما چون نمی خواهد برائت و بی توجهی هواداران سابقش را قبول کند و شکست و سقوط را بپذیرد لذا سعی دارد با خیال بافی و ارائه تحلیلهای بی اساس حداقل آرامش کاذب روانی را برای خود فراهم کند و در واقع او به بیماری خودفریبی روانی مبتلا شده است. اما هنگامی که این خوش خیالی ها را ظهور وبروز میدهد بدلیل بی پایه و غیر واقعی بودن اظهارات ، هذیان بودن آنها معلوم می شود. موسوی اخیراً هذیان دیگری را از خود بروز داده است. او گفته «بدون هیچ شکی!! نقطه آغازین آنچه در خیابانهای تونس ، صنعا ، قاهره ، اسکندریه وسوئز شاهد آن هستیم را باید در تظاهرات چند میلیونی 25و28و30 خرداد جستجو کرد!» بدون شرح مشخص است که این هذیان برخاسته از همان نسخه های آرامبخشی است که موسوی برای فریب وجدانش در روان خود تجویز کرده است. وی برای اینکه این دارو تأثیر عمیقی بر روان او داشته باشد باب تحلیل و احتمال (که معمولاًمناسب نگاه منطقی و عقلایی به وقایع و رخدادهای سیاسی و اجتماعی است) را کاملاً بسته و با بکار گیری لفظ "بون هیچ شکی" تاثیر خیانت ها و افتضاهات سیاسی سال گذشته خود را فرامرزی تصور کرده و یک حباب،حبابی بزرگتر ساحته است. باید پرسید آخر چه تشابهی بین فتنه شما با حرکت مردم تونس و مصر و ... وجود دارد، که حتی برای لحظه ای بتوان تصور کرد حرکتهای حق طلبانه، عدالت خواهانه، شجاعانه و اسلام گرایانه مردم تونس و مصر بدون هیچ تردیدی!! متأثر از چند حرکت محدود و گذرای بخشی از مردم تهران در سال 88 بوده است. اولاً تحرکات سال گذشته،حرکت اکثریت مردم ایران نبود بلکه عده ای از هواداران (نه همه آنها) به علاوه مشتی منافق، ضد انقلاب، بهایی و دیگر زخم خورده های انقلاب و امام(ره)بودند. ثانیاً انگیزه آن عده از هواداران به نتایج انتخابات و تلقی غلط از اینکه تقلب صورت است انجام گرفت که آن را هم شما با دروغ؛ و نیرنگ در ذهن آنها القاء کرده بودید. ثالثاً آن دسته از هواداران نیز به تدریج به اشتباهات خود و خیانت، فریب و دوروئی شما پی برده و در روزهای 9 دی و22 بهمن سال 88 درکنار دیگر مردم شریف ایران علیه شما به خیابان ها آمده و برائت خود را از سران آنها اعلام و بیعت خود را با نظام و رهبری نظام با ایمانی راسخ تر تجدید نمودند. جناب موسوس آنچه اکنون در کشورهای مسلمان خاورمیانه رخداده است با حرکت مردم ایران در زمان حکومت ستم شاهی از جهات مختلف شباهت دارد که البته اگر از شما بپرسند انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 57 به کدام حرکت شباهت داشته و تأثیر گرفته است؟ خواهید گفت بدون هیچ شکی از ما در سال 88 .