متاهل ، کفاش
جرم :حزب اللهی بودن همسر وی
---------------------------
گزارش مختصر
خسرو زندی عضو گروه تروریستی مجاهدین: از طرف مسئولان سازمان به تیم ما یک شناسایی داده شد که فردی که شغل کفاشی دارد باید ربوده شود.فرمانده واحد مصطفی معدن پیشه (رحمان) ، من وفرد دیگری با نام جعفر،مسئولیت ربودن وی را داشتیم.
در ساعت 30/10 شب به مغازه وی مراجعه کردیم و با این بهانه که ما از طرف کمیته آمدیم وشما باید برای پاسخ دادن به پاره ای از سئوالات با ما بیائید کفاش را از مغازه خارج کردیم .وپس از انتقال به ماشین وبستن دستها وچشمهایش ،وی را به خانه امنی که برای شکنجه آماده شده بود منتقل نمودیم.
مهران اصدقی : این خانه مربوط به حسین ابریشمچی ودر اختیار بخش ویژه بود.قسمت حمام خانه را با پوشاندن مشمع کلفت به در ودیوار طوری درست کرده بودند که صدا بیرون نرود .این فرد کفاش به این خانه برده می شودو جهت گرفتن اطلاعات در مورد فعالیتهای همسرش تحت شکنجه قرار می گیرد.و با کابل به پاها وسرو صورت او می زنند.اما از آنجا که قضیه اساساًدروغ بوده هیچگونه اطلاعاتی در این رابطه بدست نمی آید.
پس از اینکه شکنجه وی توسط گروه تروریستی منافقین بی نتیجه می ماند.وی کشته ودر یکی از بیابانهای اطراف تهران به همراه دو نفر دیگر مدفون میگردد.
شرح کامل ماجرا
مهران اصدقی فرمانده تیم های تروریستی در تهران:
فرد کفاش (عباس عفت روش) که شناسایی وی از طرف مرکزیت گروه توسط مسئول من (مسعود قربانی) آورده شد،جرمش این بود که همسر وی هوادار جمهوری اسلامی است وباید وی ربوده شود و از او اطلاعات بگیریم.
شناسایی این فرد به مصطفی معدن پیشه داده شد و او به همراه افراد واحدش که خسرو زندی ومحمد جعفر هادیان بودند ساعت 10 شب به خانه کفاش مراجعه می کنند وسراغ وی را می گیرند ،اما او در محل کارش بوده که در ساعت 30/10 شب با ورود به مغازه اش ،وکشیدن سلاح ونشان دادن برگ ماموریت جعلی از او می خواهند که برای پاسخگویی به چند سئوال با آنها به کمیته بیاید.فرد کفاش که از همه چیز بی اطلاع بود قبول می کند . جعفر چند ساعت قبل از عمل ،ماشین پیکان را به همراه تسلیحات ودستبند وچشم بند به حوالی خیابان شمیران نوبرده ودر یکی از کوچه ها پارک می کند که پس ازآن واحد عملیاتی وی را با ماشین به همان ساختمانی که از قبل آماده شده بود می برند.
محل ساختمان در خیابان بهار و در کوچه ای بسیار خلوت قرار داشت.خانه 2 طبقه و جنوبی بود ودارای سه اطاق ،هال،آشپزخانه،توالت،حمام،حیاط وزیرزمین بود.
با ورود کفاش به خانه وی مورد شکنجه قرار گرفت.وبا شکنجه بسیاری که روی او انجام شد همان روز اول مشخص شد که وی از همه چیز بی اطلاع است وعلیرغم اینکه کفاش التماس می کردکه من نمی دانم شما چه چیزی از من می خواهید بخاطر اینکه افراد بالا گفته بودند وی اطلاعات دارد شکنجه ادامه می یافت.
محل شکنجه کفاش داخل حمام بود ،چند روز وی تحت شکنجه قرار داشت.مسعود قربانی کفاش را روی صندلی بسته بود و با اینکه همان روز اول برای ما مشخص شده بود که وی اطلاعاتی ندارد با این حال شروع به شکنجه اش کردیم که من با کابل می زدم و مسعود دهانش را گرفته بود .پس از این همه مدت شکنجه کردن همه عرق کرده بودیم و نفس نفس می زدیم و بخاطر خستگی زیاد کار را تمام کردیم .ومسعود گفت ما اطلاعات که نتوانستیم بگیریم ولی انتقام گرفتیم.
سپس خانه را مرتب کردیم و مسعود قربانی بهمراه جواد محمدی دستهای خود را شستند و سرو وضعشان را مرتب کردند وبرای کسب تکلیف پیش بچه های بالا رفتند.
از آنجا که خط شکنجه نمی بایست لو برود و هر کس را که ما می ربودیم در نهایت چه اطلاعات بدهد وچه اطلاعات ندهد بایستی کشته می شد واز قبل نیز چاله ای برای دفن این افراد کنده شده بود باید فرد کفاش را می کشتیم و همانروز که پاسداران را کشتیم وی را نیز بعد از شکنجه زیادی که شده بود به همراه پاسداران کشتیم.
کفاش را به همراه دو پاسدار روی صندلی بستیم و چشمهایش را بستیم و با میله های سربی او را بیهوش کردیم.سپس به وی آمپول سیانور تزریق کردیم که از گلویشان صدای خرخر می آمد ودر حالیکه هنوز زنده بودند ودر حال جان دادن بودند ،بدن آنها را طوری طناب پیچ کردیم که داخل صندوق عقب ماشین جا شود.
بسته ها را داخل صندوق عقب ماشین گذاشتیم وساعت 9 شب ماشین حامل اجساد را تحویل خسرو زندی دادیم و او به همراه محمد جعفر هادیان آنها را برای دفن بردند.